شاید دیگه وقتشه بیای
سلام نی نی جان
راستش میخواستم برای تولد بابات تورو بهش کادو بدم که سورپرایز بشه واسه همین گفتم که بچه نمیخوام الکی البته ماه قبل هم بی هیچ تلاشی یهو به سرم زد کاش تو دلم باشی و منتظرت بودم تا بعد از سفر بابات بهش کادو بدمت و تولد مامانم که نشد یعنی نیومدی تو دل مامانی و پیش بابات لو رفتم و خلاصه برای ماسمالیش .... خلاصه که این ماه به هیج وجه قصد نداشتم به دنیا دعوتت کنم چون هیچ مناسبتی نیست و اگه این ماه حامله بشم دوماه باید صبرکنم تا تولد بابات و من نمیتونم 2 ماه به کسی چیزی نگم دیروز با بابات تست تخمک گذاری برای پیشگیری گرفتم و شاید باورت نشه اما همون دیروز مثبت شد! دودل به تستم استخاره گرفتم برای دعوتت خوب اومد دوباره هم خوب اومد همین الانم استخاره گرفتم خوب اومد بعد استخاره کردم که ماه بعد اقدام کنم اومد بد است هرچند به ظاهر خوش خط و خال است اما اصلا مورد مناسبی نیست! خوب پس تصمیم گرفتم به دنیا دعوتت کنم به بابات چیزی نگفتمو رفتم حموم و از بابات رابطه خواستم که اصلا بهم نچسبید چون دلم ازین رابطه ها میخواد که بابات خیلی مایله! البته بابات کمر درده و اعصابشم یکم بهم ریختس به خاطر کارای حامد و پادرمیونیای خیرخواهانه اما آزار دهنده ی عموهات! این سختتر میکنه کار منو
اما بهت قول میدم بابات خیلی مهربونه و دوستت داره و من میدونم که بچه میخواد! آخه وقتی گفتم دوباره میخوام قرص جلوگیری بخورم یه جورایی دلخور شد به روش نیورد اما من میشناسمش!!! خلاصه نی نی جان تخمکی مامان اگه دوست داری بیا تو دل مامانی
بوس